نگارش نهم -

درس 5 نگارش نهم

Asal

نگارش نهم. درس 5 نگارش نهم

انشا درباره گفت و گویی میان ماه و ستاره ها با آغاز و پایان خوش لطفا تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

M. A. H. A. K

نگارش نهم

مقدمه: شب، با چادری مخملین و مرصع از ستارگان، پهنه ی آسمان را در بر گرفته بود. گویی دستی هنرمند، بوم نقاشی اش را با رنگ های سرمه ای و نقره ای آراسته بود. در این سکوت وهم انگیز، تنها صدایی که به گوش می رسید، نجواهای آرام ماه و ستاره بود. بدنه: ماه، با چهره ای درخشان و نوری نقره فام، غرق در تماشای زمین بود. با غرور خاصی، لب به سخن گشود: “ای ستارگان کوچک و کم نور، آیا می دانید که من، ماه، ملکه ی آسمانم؟ نورم زمین را روشن می کند و عاشقان را به وصال می رساند. شاعران در وصف من شعرها می سرایند و نقاشان، زیبایی ام را به تصویر می کشند.” ستاره ای کوچک، اما پرفروغ، با لحنی آرام و متین پاسخ داد: “ای ماه زیبا، درخشش تو انکارناپذیر است، اما فراموش نکن که این نور، وام گرفته از خورشید است. ما ستارگان، خود نور داریم و بی نیاز از دیگران، در این پهنه ی بیکران، هر کدام به تنهایی می درخشیم و راه را به گمگشتگان نشان می دهیم.” ماه، که گویی غرورش جریحه دار شده بود، با صدایی بلندتر گفت: “شما ستارگان، بسیار دور و کوچک هستید. کسی شما را نمی بیند و به شما اهمیتی نمی دهد. اما من، هر شب در آسمان خودنمایی می کنم و همه مرا می بینند.” ستاره، با لبخندی محو، گفت: “ای ماه، بزرگی در دیده شدن نیست، بلکه در تاثیرگذاری است. نور ما ستارگان، اگرچه کم است، اما میلیون ها سال نوری در فضا منتشر می شود و به سیارات دوردست می رسد. ما در کنار هم، کهکشان ها را تشکیل می دهیم و زیبایی آسمان را دوچندان می کنیم.” ماه، که اندکی متفکر شده بود، پرسید: “پس تو می گویی که هر کدام از ما، نقشی در این هستی داریم؟” ستاره پاسخ داد: “بی شک چنین است. تو با نور خود، شب را روشن می کنی و الهام بخش هنرمندان می شوی. ما ستارگان، با نور خود، راهنمای گمشدگانیم و بخشی از این نظم شگفت انگیز کائنات. همه ی ما، در کنار هم، معنا پیدا می کنیم.” نتیجه گیری: ماه، با شنیدن این سخنان، از غرور خود کاست و با تواضع گفت: “حق با توست، ای ستاره. ما همه، بخشی از این جهان بزرگ هستیم و هر کدام، نقشی منحصر به فرد داریم. چه زیباست که در کنار هم، این آسمان شب را روشن کنیم.” و بدین ترتیب، ماه و ستاره، در سکوت شب، به نجواهای خود ادامه دادند. نجواهایی که یادآور این حقیقت بود که هر موجودی، در این هستی، ارزشمند و مهم است. تاجج💗

سوالات مشابه